تعامل با ذی نفعان طرح (Program Stakeholder Engagement)ذی نفعان در واقع نشان دهنده تمام کسانی هستند که با طرح تعامل خواهند داشت مانند کسانی که تاثیر در پیاده سازی طرح دارند.مدیران پروژه ها و طرح بصورت سنتی انتظارات ذی نفعان را مثل روش شناسایی و پاسخ به ریسکها، طبقه بندی و مدیریت می کنند.ذی نفعان مانند ریسکها می بایست شناسایی،مطالعه و پیگیری شوند.ذی نفعان مانند ریسکها به دو گروه داخلی و خارجی تقسیم می شوند و ممکن است تاثیر مثبت و یا منفی برروی خروجی طرح داشته باشند.مدیران پروژه ها و طرح می بایست به خوبی ریسکها و ذدی نفعان را شناسایی و درک کنند.برخلاف ریسکها، ذی نفعان را نمی توان مدیریت کرد و فقط انتظارات آنها را می توان مدیریت کرد.

مدیریت طرح در واقع چارچوبی مناسبی را برای مدیریت گروهی از پروژه ها و کارهای مرتبط با هم ایجاد می کند که در واقع امکان انجام آن پروژه ها و کارها بصورت انفرادی مقدور نمی باشد.برخلاف پروژه ها که خصوصیت منحصر بفرد و موقتی دارند،طرح ها اصولا بزرگ،پیچیده و طولانی مدت هستند.در ذیل به دو تفاوت اصلی بین پروژه ها و طرح اشاره می شود.در واقع تفاوت اصلی آنها در مدیریت و پاسخ به عدم قطعیت و تغییرات است .
1-عدم قطعیت پروژه در مقابل با طرح

هدف از پایداری مزایای در واقع اطمینان حاصل نمودن از این است که فعالیتهای متداول پایداری کمک به انتقال یه مجودیتهای مناسب و طرح های زیر مجموعه برای نظارت برروی کار پیش انتقال می باشد.زمانی طرح خاتمه می یابد که مسولیت نگهداری مزایای ایجاد شده توسط سازمانی دیگری بر عهده گرفته شود.مزایای ممکن است توسط پروژه های جدید،طرح های جدید و یا سایر تلاشها، نگهداری شوند.برنامه نگهداری مزایای می بایست قبل از اتمام طرح برای شناسایی ریسکها، فرآیندها،سنجه ها، متریکها و ابزارهای مورد نیاز جهت اطمینان حاصل نمودن از تحقق متوالی تحویل مزایای، تهیه گردد. 

سازمانها، طرح ها را برای تحویل مزایا و تحقق اهدافشان اجرا می نمایند.این طرح ها اغلب کل سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد.سازمانها ملاحضات طرح ها ، تعدل درجه تغییرات، انتظارات ذی نفعان، نیازمندیها، منابع و اختلافات زمانی را مطابق با پروژه ها پیاده سازی می نمایند.طرح ها معرف تغییر در طی زمانهایشان هستند.این تغییرات ممکن است تاثیر در معرفی محصول جدید، خدمات و یا ظرفیتهای سازمانی داشته باشد. تغییرات ممکن است توسط فرآیندهای کسب و کار چندگانه از طریق رفتارها، راهنمایی ها و رهبری مدیران طرح بوسیله کار با چنج دامنه عملکرد مدیرت طرح، معرفی شود(برای مثال ، فرآیندهای مورد نیاز برای ایجاد سرویس جدید و یا بهبود یافته).

برنامه تحقق مزایای در واقع مستندی رسمی است که فعالیتهای مورد نیاز برای تحقق مزایای برنامه ریزی شده طرح در آن گنجانده شده است.این مستند نشان می دهد که چه زمانی و چگونه مزایای مورد انتظار به سازمان تحویل خواهد شد و مکانیزمهای مشخص برای تعیین آنکه مزایای بطور کامل در طول زمان تحول شوند را معرفی می نماید.برنامه تحقق مزایای یک مستند بیس لاین است که تحویل مزایای در طول عملکرد طرح را مشخص و راهنمایی می کند. همچنین برنامه تحقق مزایای سیستمها،فرآیندها و فعالیتهای مرتبط و مورد نیاز برای تغییر مسیر بوسیله تحقق مزایای مشخص می نماید

مهارتها و شایستگی های مدیر طرحمدیر طرح می بایست مهارتهای قوی در ارتباطات برای تعامل اثر بخش با ذی نفعان، اعضای تیم، حامیان، تامین کنندگان، مدیریت ارشد و سایر ذی نفعان طرح داشته باشد.مدیر طرح می بایست ذی نفعان را شناسایی نموده و نیازها و انتظارات آنها را درک نماید. او می بایست برنامه انتظارات ذی نفعان را برای پشتیبانی از ذی نفعان و کمک به همراستایی انتظاراتشان و بهبود تصدیق کلان اهداف طرح، تهیه نماید.مدیر طرح می بایست زوایای پویایی افراد بر اساس انتظاراتشان را شناسایی و مدیریت نماید.

دامنه عملکرد مدیریت مزایای طرح شامل تعداد عناصری است که باعث هدایت طرح به سمت موفقیت می شود.مدیریت مزایای طرح شامل فرآیندهایی برای شفاف سازی مزایای برنامه ریزی شده و خروجی های مد نظر می باشد.همچنین فرآیندهایی برای مونیتور نمودن توانایی های طرح جهت تحویل مزایا و خروجی ها.هدف از مدیریت مزایای طرح عبارت است از تمرکز بروری ذی نفعان طرح جهت خروجی و مزایای ایجاد شده توسط فعالیتهای طرح می باشد.مدیریت مزایای طرح شامل 5 فاز می باشد: 

ارزش کسب و کار (Business Value)

ارزش کسب و کار، مفهومی است که برای هر سازمان منحصر به فرد می باشد.ارزش کسب و کار در واقع مجموعه ای  از موجودیتهای کسب و کار اعم از عناصر قابل لمس و غیر قابل می باشد که تولید ارزش می نماید.برای مثال : عناصر قابل لمس می تواند شامل دارایی های پولی، وسایل و تجهیزات، ترازنامه و ابزارها باشد .همچنین عناصر غیر قابل لمس می تواند شامل رضایتمندی مشتری، معرفی برند و منافع عمومی باشد.بسته به نوع سازمان، دامنه (Scope) ارزش کسب و کار می تواند کوتاه، متوسط ​​یا دراز مدت باشد. 

استراتژی سازمانی در واقع نتیجه چرخه برنامه ریزی استراتژیک است، جایی که چشم انداز و ماموریت به برنامه استراتژیک  در محدوده ای از ارزشهای سازمانی تفسیر می شود.سازمانها اصولا استراتژی را برای تعریف چگونگی تحقق چشم انداز شان می سازند.برنامه استراتژیک به مجموعه ای از برنامه های سازمانی که سبب تسهیل در پویایی بازار، درخواستهای مشتریان، ذی نفعان، قوانین نظاراتی و رفتارها و برنامه های رقابتی می شود، تقسیم می گردد.این برنامه ها ممکن است درون پورتفولیوها برای اجرا در زمان از پیش تعیین شده، گروه بندی شوند.علاوه بر همراستایی با استراتژی سازمانی، اصولا طرح ها بطور رسمی از طریق برنامه ها انتخاب می شوند. 

مدیران پروژه اغلب این سوال را می پرسند:چه زمانی به طرح (Program) نیاز داریم ؟تحت چه شرایطی مدیریت طرح (Program Management) مناسب است ؟ تفاوت اجرای چندیدن پروژه بطور همزمان با اجرای طرح چیست ؟از لحاظ ارائه مزایا (Benefit) و یا تولید یک نتیجه هم افزایی، مدیریت طرح می تواند کمک نماید.این امر به خصوص در زمانی که شما پروژه های های وابسته را مدیریت می کنید درست می باشد.فرض می کنیم شما در حال اجرای چهار پروژه بصورت همزمان هستید :پروژه توسعه سخت افزار، پروژه انیمیشن سه بعدی، پروژه طراحی نمای خارجی،و پروژه کنترولر برای کنسول بازی .