تفکر طراحی (Design Thinking)

تفکر طراحی (Design Thinking) ، یکی از رویکردهای جدید حل مسئله است که با تمرکز بر کاربران و بر اساس مشاهدات و اطلاعات، خلاقانه‌ترین راه‌حل مشکلات را معرفی می‌کند. در ویرایش پنجم چارچوب اجایل مقیاس پذیر (SAFe5.0) توجه ویژه ای به این موضوع گردیده است.تفکر طراحی یک فرآیند توسعه مشتری محور است که محصولات مرغوبی را ایجاد میکندکه،این محصولات در طول  چرخه عمرشان، مفید و پایدار هستند 

  و این تفکرچیزی فراتر از تمرکز معمولی بر قابلیت ها و وظایف یک محصول پیشنهادی است. در عوض، روی درک مساله ای که باید حل شود،شرایطی که کدام راهکار استفاده خواهد شد و تغییر آن راهکار،تاکید دارد.دیدگاههای آبشاری سنتی به توسعه محصول،به صورت پشت سر هم هستند.. نیازها مشخص شده اند،سپس،راهکار ها طراحی،ایجادو به بازار ارائه میشوند.تمرکز ، روی مهمترین مشکلات ظاهری است.اغلب، موفقیت با اجرای یک راهکار مشخص میشود که این راهکار،به جای پاسخگویی به نیازهای کاربر، به  غیر قابل استفاده بودن محصولات و خدماتی میپردازد ،که موجب دلسردی کاربران و شکست برای رسیدن به اهداف کسب و کار سازمان شده اند. تفکر طراحی ،(شکل1)،دیدگاه کاملا متفاوتی را نسبت به محصول و توسعه راهکارنشان میدهد که در آن تکنیکهای واگرا و همگرا برای فهمیدن مشکل،طراحی یک راهکار وارائه  آن راهکار به بازار،بکار رفته است.

 

 همچنین ،تفکر طراحی، راههای جدید را برای ارزیابی موفقیت در کارهایمان،به وجود می آورد:مطلوب-آیا مشتریان و کاربران،نیاز به ارائه راهکار دارند؟ممکن(شدنی)-آیا ما میتوانیم،راه حل مناسبی را ،از طریق ترکیبی ،از ساختن،خریدن،شریک شدن یا مجموعه ای از تلاشها/فعالیتها ،ارائه دهیم؟موفقیت آمیز(دوام پذیر)- آِیا ارزش راهی ،که بوجود می آوریم و راهکار را ارائه میکنیم، بیشتر از هزینه اش است؟برای مثال،در یک سازمان سود آور،سودی عاید ما میشود؟پایداری-آیا ما به صورت فعالانه ، راهکارمان را برای پاسخگویی در خصوص چرخه عمر مورد انتظار محصول-بازارمدیریت میکنیم؟همانطور که در شکل 2 نشان داده شده است ،برنامه های بعدی تفکر طراحی ،راهکاری را در خصوص چرخه عمر طبیعی بازار ارائه میدهند.

 فضای مساله و فضای راهکار

در شکل 2،فرایندهای محوری تفکر طراحی ،به صورت تجسمی،به شکل "الماس دوتایی"به نظر میرسند،که نشان میدهد ،قبل از ارائه راهکارها ،توجه کاملی به بررسی فضای مساله ،میشود.فعالیتهایی که با بررسی مساله همراه هستند بطور دقیق آورده شده اند:

کشف کردن-فاز کشف کردن، با پرداختن به تحقیق بازار و کاربر ،به منظور تشخیص نیازهای برآورده نشده،در جستجوی درک مساله است.که همین امر،نقطه نظرهای جدیدی را بوجود میاوردکه باعث نو آوری میشود.بر خلاف تحقیقی که در پی تایید یا رد کردن یک فرضیه است،تحقیق همراه با کشف کردن ،بدون داشتن تصورات قبلی در باره اینکه کاربرها چطور باید کار کنند،اتفاق می افتد.و بر چگونه  باید انجام شدن کار توسط کاربران ،توجه دارد.یک روش تحقیق ضروری،Gemba است که به "رفتن به محل انجام کار"معروف است.

تعریف کردن

در فاز توضیح دادن ، تمرکز بر اطلاعاتی است که در فاز کشف کردن جمع آوری شده اند،که با استفاده از روشهای همگرا به مسائل خاص یا نیازهای برآورده نشده،میپردازد.که باعث ایجاد فرصت و توسعه محصول جدید برای سازمان میگردند.به طور معمول،نتایج  این مرحله،شامل Personaو نقشه های انتقال فکر است(بعدا در پایین صفحه توضیح داده میشود)که تیم محصول بر انواع راه حلهایی که از نظر مشتریان مطلوب میباشند،تمرکز میکند.اپیک ها و قابلیت ها تغییرات در نظر گرفته شده لازم برای راهکارها و محصولات فعلی را نشان می دهند.با درک صحیحی از بازار هدف و مسایلی که با آنها مواجه میشود،سازمان میتواند برای ارائه راهکار ،دومین الماس تفکر طراحی،به سمت جلو پیش رود.

توسعه

فاز توسعه ،از نگاشت سفر،نگاشت موضوع و نمونه سازی برای طراحی راهکارهای ممکن، در برابر مشکلات، بطور سریع و مقرون به صرفه استفاده میکند.در مورد هر یک از این تکنیکها ،بعدا بطور مفصل در این مقاله ،توضیح داده خواهد شد.فاز توسعه شامل اصل شماره 3،SAFE-در نظر گرفتن متغیرها،حفظ گزینه ها،استفاده از تکنیکهای پروژه به منظور حفظ گزینه هادر یک رفتار مسئولانه می باشد.

 فاز عرضه ، خروجیهایی تولید میکند که برای خلق راهکار مناسب هستندو بر اساس محتوا متنوع اند.آنها اغلب به عنوان نمونه های اصلی راه اندازی میشوند که مانند مجموعه ای معتبر از قابلیت ها در برنامه بک لاگ برای عرضه مداوم  از طریق پاپ لاین عرضه مستمر،نشان داده میشوند.توجه کنید که هر الماس ، تمرکز بر تفکرواگرا(درک،بررسی گزینه ها) دارد که بعد از تفکر همگرا رخ میدهد.(ارزیابی گزینه ها و انتخاب ).

استفاده از Persona ها برای تمرکز طراحی

راهکارهای سفارشی ،به طراحان، مزیت صحبت مستقیم و مکرر باچند مشتری(کاربر)هدف را ارایه میدهد و به آنها اجازه شرکت در جلسات طراحی،برنامه ریزی PI،دموی سیستم،و دیگر رویدادهای SAFe را میدهد.در برخی سازمانها،این افراد به عنوان عضوی از تیم به حساب می آیند،لذا بطور معمول ، برای نشان دادن آنها نیازی به خلق Persona  نیست،اما ممکن است هنگام گسترش سازمان،به آن نیاز باشد.در مقابل در یک بازارمشتریان غیر مستقیم،که به راهکارهایB2C  ،رایج است،اعضای تیم تولید،باید راهی را برای ارتباط با مشتریان هدفشان،پیدا کنند.لذا ،آنها Personaها را که مشتریان ساختگی و/یا مشتریانی که از تحقیقات مشتری،گرفته شده اند را به وجود می آورند.آنها مردم مختلفی را نشان میدهند،که ممکن است ،از یک محصول یا راهکاربه روش مشابهی استفاده کنند،و نظراتی راجع به اینکه چطور مشتریان واقعی ،سرگرم یک راهکار میشوندرا ارائه میدهد. Personaها،باارائه یک ابزار طراحی ملموس ،به منظور تقویت محصولات و راهکارهای ایجاد شده برای مردم،از استراتژی بخش بندی بازار حمایت میکنند.Personaها،گسترش محصول و برخی از روشهای SAFe را،همانطور که در شکل 3،نشان داده شده است راپیش میبرند.علاوه بر Personaهای مشتری،Persona های خریدار،که شامل افراد و سازمانهایی  هستند که اجازه تصمیمات خرید را میدهند،تفکر طراحی را گسترش می دهند.آنها به تضمین اینکه طراحی دربر دارنده کلیه انتظارات از تجربه خرید محصول شامل خدمات و پشتیبانی پس از فروش و عملیات است،کمک میکند.

 

پایه ریزیEmpathy از طریق نقشه هایEmpathy-سازمانهای مشتری مدار، در کل فرایند طراحی ، از Empaty  استفاده میکنند.به طور کلی،طراحی Empathetic،نظرات قبلی را از بین میبرد و از نقطه نظر مشتری برای اطلاع از پیشرفت راهکار،استفاده میکند.نقشه های  امپتی،یک ابزار تفکر طراحی هستند که ،باکمک به تیمها،در کسب درک عمیق و مشترک از سایرین ،به شناسایی مشتریان کمک میکند(شکل 4).آنها به تیمها کمک میکنند تا تصور کنند کدام Persona  ی خاص،میتواند همانطور که مشتری از محصول استفاده میکند به جای او فکر کند،احساس کند،بشنود و ببیند.هر چه Empathy یک تیم به مشتریانش بیشتر باشد،به احتمال زیاد،تیم ،راهکار مطلوبتری دا ارائه خواهد داد.

طراحی تجربیات مشتری ازطریق نقشه های سفر

یک نقشه سفر مشتری،تجربه مشتری را از جریان ارزش عملیاتی ،محصولات و خدمات شرکت،نشان میدهد. همانطور که در شکل 5 نشان داده شده است،نقشه های سفر، ابزارهای تفکر طراحی قدرتمندی برای جریانهای ارزش عملیاتی هستند.نقشه های سفر  به تیمها اجازه میدهند که راههایی را که در آنهاچیزهای قابل عرضه بخصوصی از یک یا چند جریان ارزش توسعه، میتواند به منظور ایجاد یک تجربه بهتر پیشرفت کند،شناسایی کند.

عرضه مزایا از طریق قابلیتها

هنگامیکه یک نقشه سفر،سطح بالایی از تجربه مشتری رااز طریق جریان ارزش عملیاتی نشان میدهد،قابلیتهای محصول ،چیزهای قابل تحویل بخصوصی را که نیازهای ذینفعان را برآورده میکند،مدیریت میکند.قابلیت ها معمولا از طریق یک ماتریکس(قالب)قابلیت و مزیت،با استفاده ازعبارات کوتاه توصیف میشوند که محتوا و فرضیه ای ازمزایا را فراهم می آورندکه تجربه های مشتری هستند.روشهای تفکر طراحی،باعث تغییر نظم در اجزای فرضیه قابلیت-مزیت،میشوند.آنها برای شناسایی راههای بهتر و سریعتر برای کسب سودهای مورد نظر، به تیمهای اجایل کمک میکنند(شکل 6).

طراحی جریانهای کار مشتری از طریق نقشه های موضوع

قابلیتها از طریق یک یا چندموضوع،اجرا میشوند.دو نوع موضوع در SAFe  وجود دارد:موضوعات کاربر(مشتری ) که روشهای اصلی بیان قابلیتهای مورد نیازهستند.آنها میتوانند در قالب یک نقش یا قالبPersona ،نوشته شود.

Persona:فرانک میخواهد تا به ارزش فرانک برسد.سیستم نمایش موضوعات برنامه ریز ،معماری،یا پیش نیازهای زیر ساختها ،نظیر بهبود ساخت ،به منظور حمایت از پایپ لاین عرضه مستمر.بک لاگ تیم ،شامل کاربر و کارکردهای توانمند است ،که از برنامه بک لاگ نشات میگیردو همچنین کارکردهایی که از محتوای محدود تیم،به وجود می آیند.شبیه تمامی بک لاگها،تیم بک لاگ ،اولویت بندی شده است ،وموضوعات به ترتیب اولویت ،اجرا میشوند.قابلیتهایی که جریان کاری را نشان میدهند،چالش منحصر به فردی را با تیمهای اجایل ،ارائه میدهند.یک جریان کار،یک سری اقدامات است  که برای انجام هدف در سطح بالاتر،باید اجرا شوند.ترتیب : خطی بک لاگ،موجب سخت شدن درک  ارتباط بین اقدامات(مراحل) ،توسط تیمهای اجایل میگردد.اغلب یک اقدام مشخص،میتواند اصلاح شود ،تیمها قبل از بهبود یک سری مشخص از اقدامات،باید به تعادل کامل برسند.تضادهای ممکن زمانی رخ میدهد که فاز واگرا(ناهمگون) ،راهکاری را ارائه دهد که فرصتهای پیشرفت را فراهم کند،در حالیکه  تمرکز فاز همگرای(همگون)تفکر طراحی،بر این است که،برای توسعه بعدی چه چیزی ضروری است.

راهکارها شامل جریانهای کاری بزرگ و کوچک هستند. جریان کار کوچک یک تاجر را در نظر بگیرید که صورتحساب کارت اعتیاری اش رابرای پردازش در یک سیستم گزارش هزینه میکند.کاربر باید :صورتحساب اعتباری را از بانک دانلود کند و بعد صورتحساب  اعتباری دانلود شده را به سیستم گزارش هزینه آپلود کند.سپس تراکنشهای صورتحساب کارت اعتباری را با قبوض هزینه ای که در سیستم گزارش هزینه است ،تطبیق دهد.همانطور که قبلا توضیح داده شد،هر تراکنش غیر قابل پرداختی را برداشت کند،و هر یک از این کارکردها میتوانددر یک جریان کار ،نشان داده شود.علاوه بر این ،هر کدام میتوانند ،برای چند بار اصلاح شوند.برای مثال ،ما میتوانیم ،ارتباط مستقیم بین بانک و سیستم گزارش هزینه، و یا یک عامل هوش مصنوعی خودکار ،که کار تطابق تراکنشها را مدیریت میکند،در نظر بگیریم.قابلیتهای نشان دهنده یک جریان کار ،از طریق نقشه های کارکردی،نمایش داده میشوند،که یک سری از کارکردهای مطابق با وظایف یک کاربر،نیاز به انجام هدف آنها دارد(شکل 7).

نقشه های موضوع (کارکرد)،تیمها را قادر میسازند تا بفهمند ،چگونه موضوعات (کارکردها)در بک لاگ تیم ،از اهداف کاربران حمایت میکنند(شکل 8). همچنین، نقشه های موضوع(کارکردی)ارتباط بین کیفیت و ارزش را توضیح میدهد.کیفیت-هر موضوعی (کارکردی)در بک لاگ باید با ارزش کیفیت ،کامل گردد.تمام موضوعات انتخاب شده در نقشه موضوع،باید برای ایجاد کردن ارزش ،کامل شوند.زیرا اگر یک موضوع کامل نشود،کاربر نمیتواند ،جریان کارشان را کامل کند.

یک نمونه اصلی،یک مدل کارکردی(ساختگی)،از قابلیت یا محصولی است که میخواهیم آن را ایجاد کنیم.که به تیم طراحی در درک مساله و کاهش ریسک در ارائه راهکار ،کمک میکند.نمونه های اصلی،مزایای بسیاری را برای اعضای تیم محصول ،فراهم میکند.                                                                                                               

باز خورد سریع:بی شک،یک نمونه اصلی برای تولید، نسبت به  راهکار ،ارزانتر و سریعتر است.که باعث بازخورد سریعتر از کاربران و مشتریان ،درک بیشتر شرایط راهکار،و اعتماد بیشتر در طراحیهای نهایی،میشود.کاهش ریسک:نمونه های اصلی میتوانند ،با  توانایی تیمهای  توسعه ،با تمرکز  بر ،تلاشهای انجام  شده،به جنبه هایی از راهکار با بالاترین ریسک،خطر ریسک را کاهش دهند.مدلهایی برای پیش نیازها:نمونه های اصلی میتوانند وضوح بیشتری را در پیش نیازهای قابلیت مطلوب یا راهکارنسبت به صفحات اسناد،فراهم کنند.انواع مختلفی از نمونه های اصلی وجود دارد که هر کدام برای دستیابی به انواع مختلف مشاهدات،بهینه شده اند.

نمونه های اصلی کاغذی:بطور معمول،طرحهای دستی از راهکارهای مطرح شده است.آنها میتوانند به صورت خودکار جریانهای کار رابه عنوان مکملهایی برای نقشه های موضوع(کارکرد)کاربر،نشان دهند. نمونه های اصلی با وضوح متوسط:نمایشات(ارائه)کاملا بصری از راهکارهای نرم افزار محور هستند اما معمولا عملکرد یکپارچه ای ندارند. نمونه های اصلی با وضوح بالا: مدلهای کاملا بصری و تعاملی هستند که کاربران و مشتریان میتوانند مستقیما آنها را شناسایی کنند. نمونه های اصلی سخت افزاری، باز خورد خاصی را به تیم توسعه، بر روی چیزهایی مانند اندازه ها و نیازهای عملیاتی، ، فراهم می آورند.برای مثال،وقتی فاکتور های فرم  را ،برسی مبکنند تا بفهمند چطور یک مدل جدید تبلت در کوله پشتی ها و چمدانهای موجود،و اتوموبیلها،قرار میگیرد.یک شرکت سیلیکون ولی، به آسانی ،از یک ورقه پلاستیکی ، ،تعداد زیادی مدلهای پلاستیکی برش میزند.بعد ها در این فرایند طراحی،همین تیم،متوجه شدند ،که برای جلوگیری ازمختل شدن کار توسط سیگنالهای وای فای،نیاز به طراحی مجددمنبع قدرت است.

 
 

امتیاز دهی

امتیاز : 98.33% - 3 votes
98%