ایجاد سیستمهای نرم افزاری و فیزیکی سایبری در سطح سازمان،یکی از پیچیده ترین چالشهایی است که امروزه ، صنعت با آن مواجه است.و البته بنگاههایی که این سیستمها را ایجاد میکنند بطور فزاینده ای  در حال پیشرفت هستند.آنها بزرگتر و توسعه یافته تر از همیشه هستند.ادغام ها و مالکیت ها ،توسعه چند ملیتی توزیع شده،انتقال فعالیتهای شرکت به خارج از مرزها و رشد سریع،بخشی از راهکار و همچنین بخشی از مشکل است.خوشبختانه بدنه دانشی رشد یافته و عجیبی داریم که شامل روشها و اصول اجایل ،ناب و تفکر سیستمی،توسعه محصول است . 

 

 که میتواند مثمر ثمر واقع شود و اثر اینها در صدها کتاب و مرجع پیگیری میشود.هدف ازSAFe،ترکیب این بدنه دانش باآمو.ه هایی است که از صدها موضع گیری استراتژیک فرا گرفته شده اند.این امر سبب ایجاد سیتمی با روشهای یکپارچه ومصوب  میشود که باعث پیشرفت در اشتغال کارکنان،زمان ارایه به بازار،کیفیت راهکارو بهره وری تیم(گروه) میگردد.  

با توجه به پیچیدگیها، برای چالشهایی که سازمان با آن مواجه میگردد هیچ راه حل آماده ای وجود ندارد. هیچیک از روشهای پیشنهادی SAFe نمیتواند در هر شرایطی بکار برده شوند.و این دلیلی است برای تلاش کرئن تا اطمینان حاصل کنیم که روشهای SAFe مبتنی براصول  پایدار اساسی هستند.این روشی است که میتوان مطمین شد که در بیشتر موقعیتها بکار میروند.و اگر این روشها با شکست مواجه شدند،اصول اساسی،تیم را در مسیرهدف خانه ناب که:کوتاه ترین لید تایم پایدار با بهترین کیفیت و ارزش برای مردم و جامعه است، راهنمایی خواهند کرد.SAFe  بر اساس ده مفهوم اساسی است که برگرفته از روشها و اصول اجایل ،توسعه تولید ناب ،تفکر سیستمی و مشاهده سازمانهای موفق است.هر یک از مفاهیم بطور دقیق با یک عنوان  ،کنار آن توضیح داده شده است.به علاوه تجسم اصول ،چارچوب را بطور کامل نمایان میسازد.آنها در بخشهای بعدی خلاصه شده اند و هر کدام دارای عنوان کاملی در لینک هستند.

اصول اول: نگاهی اقتصادی به عرضه بیاندازیم"بهترین ارزش و کیفیت برای مردم و جامعه در کوتاهترین لید تایم پایدار"نیاز به درک اساسی  و درستی از به صرفه بودن سیستمهای ساخت و ساز دارد.تصمیمات هر روزه باید در شرایط اقتصادی مناسب گرفته شوند.که شامل استراتژی برای عرضه ارزش فزاینده و چارچوب اقتصادی اصولی برای هر جریان ارزشی است.این چارچوب ،مبادلات بین ریسک،هزینه های تاخیر،تولیدعملیاتی(کاربردی) و توسعه را مشخص میکند.به علاوه هر جریان ارزش باید با بودجه مصوب فعالیت کند و مطابق با گارد ریلهایی باشد که از تصمیم گیری غیر متمرکز حمایت میکنند.

اصل دوم : در  تفکر سیستمی کاربردی دمینگ مشاهده میشود که انتقال چالشها در محیط کار و بازار نیاز به درک سیستمی دارد که کارگزاران و کاربران در ان سیستم مشغول به فعالیت هستند.چنین سیستمهایی پیچیده و شامل اجزا(عناصر)وابسته زیادی هستند.اما بهینه سازی یک جز (بخش)،کل سیستم را بهینه نمیکند.جهت پیشرفت و بهبود سیستم،همه باید هدف بزرگتر سیستم را درک کنند.در SAFe ؛تفکر سیستمی برای سیستم هایی اعمال میشود که  توسعه یافته هستند و سازمانی که سیستم را ایجاد میکند.

اصل سوم: .تنوع را در نظر گرفتن؛محافظت از طراحی سنتی گزینه ها و روشهای چرخه عمر؛در انتخاب یک گزینه طراحی و الزامات خاص در فرایند توسعه ,کمک میکند.متاسفانه،اگر ثابت شود که نقطه شروع ،انتخاب اشتباهی بوده است،اصلاحات بعدی دیر انجام میگردد و میتواند منتهی به طرح نامطلوبی گردد.رویکرد بهتر ،ثابت نگاه داشتن پیش نیازهای متعدد و گزینه های طراحی برای مدت طولانی تردر چرخه توسعه میباشد.سپس از داده های آزمایشی  (تجربی)برای محدود کردن تمرکزاستفاده میشود که منجر به ایجاد طرحی میگردد که بازده اقتصادی بهینه ای در بر دارد.    

اصل چهارم: ساخت تدریجی با چرخه های یادگیری یکپارچه و سریع ، در یک سری از چرخه های مختصر،راهکارهای تدریجی را برای بازخورد سریعتر مشتری و کم کردن ریسک، توسعه میدهد.بخشهای بعدی بر روی بخشهای قبلی ساخته میشوند.از انجا که همیشه سیستم در حال اجرا است،بعضی بخشها ممکن است به عنوان نمونه اصلی برای ازمایش و اعتبار بازار ،بکار گرفته شوند.بخشهای دیگر حداقل محصولات .هنوز بخشهای دیگری هستند که سیستم را برای قابلیتهای با ارزش  و جدید گسترش میدهند.علاوه بر این،این نقاط بازخوردسریع میتوانند در تعیین زمان تغییر رویه کمک کنند.اینکهکجا باید نحوه عمل خود را تغییر دهیم.

اصل پنجم: نشانه اساسی برای ارزیابی بیغرضانه(بیطرفانه)سیستمهای کاری صاحبان کسب و کار،توسعه گران،و مشتریانی هستند که همگی دارای یک مسیولیت مشترک هستند که مطمین باشند که سرمایه گذاری در راهکارهای جدید  منجر به منافع اقتصادی بیشتری می گردد. مدل توسعه فاز گیت برای مقابله با این چالش طراحی شده بوداما تجربه نشان داد که این مدل نتوانست ریسک مورد نظر را کم کند.در توسعه ناب اجایل نکات جامعی  را که حاکی از بیغرضانه بودن در ارزیابی راهکارهایی برای توسعه چرخه عمرمیباشد را بیان میکند. این ارزیابی منظم، نظارت همه جانبه مالی،فنی را فراهم می آورد که در تولید بازده مناسب حاصل از سرمایه گذاری مداوم مورد نیاز است.

اصل ششم: نمایش دادن و محدود کردن کار در دست اجرا، .کوچک کردن اندازه های بچ،مدیریت طول صف به منظور کاهش زمان انتظار برای کار کردهای جدید ،جاییکه سیستم جدید قابلیت حرکت سریعتر و مشخص از ایده تا درآمد را دارد،تقلا میکند.اینها.کلیدهای(راهنماهای) اجرای جریان هستند:1.پیش بینی و محدود کردن میزان کاری که در دست اجرا است .این کار ادامه می یابد  و تقاضا  محدود به ظرفیت واقعی میشود.2.  .کاهش اندازه های بچ برای  تسهیل در سرعت و  اعتبار جریان معتبرتر.3.,

اصل هفتم: استفاده از کادنس،هماهنگ شدن با دامنه متقابل برنامه ریزی کادنس،سبب ایجاد پیش بینی و فراهم آوردن ریتمی برای توسعه میگردد.هماهنگ سازی باعث درک،تشخیص و یکپارچگی ،دیدگاههای چند گانه میشود.کاربرد کادنس و هماهنگ سازی توسعه،همراه با برنامه ریزی دوره ای دامنه متقابل ،مکانیسمهایی  را فراهم میسازد که برای انجام موثر در حضور عدم اطمینان از توسعه ذاتی لازم میباشند.

اصل هشتم: با نشان دادن انگیزه ذاتی دانش کارگران،رهبران اجایل ناب میفهمند که تصور،نو آوری و اشتغال کارکنان به دلیل تحریک شدن با پاداش نبوده است.انگیزه های افراد میتواند ایجاد رقابت کند و همکاری لازم برای دستیابی به هدف بزرگتردر سیستم را از بین ببرد.فراهم شدن هدف و استقلال داخلی ،کم شدن محدودیتها،ایجاد محیطی با تاثیر متقابل و درک بهتر نقش پاداش، کلیدهایی (راهنماهایی) برای سطوح بالاتر اشتغال کارکنان هستند.این دیدگاه نتایج بهتری برای افراد،مشتریان و سازمان در بر دارد.

اصل نهم: دستیابی  به ارزش آفرینی سریع مستلزم تصمیم گیری غیر متمرکز است.این امر باعث کم شدن تاخیرات،بهبود جریان توسعه محصول،بازخورد سریعتر،و راهکارهای نو آورانه بیشتری راتوسط کسانی که با دانش محلی آشناتر هستند، ایجاد میکند.برخی تصمیمات راهبردی،جامع و صرفه به مقیاس هستند که تصمیم گیری متمرکز را توجیه مینمایند.از آنجا که هر دو نوع تصمیم گیری رخ می دهد،ایجاد یک چارچوب تصمیم گیری معتبر ،گامی مهم درتوانمند سازی کارکنان و تضمین جریان سریع ارزشی است.

اصل دهم: امروزه  سازماندهی بر اساس ارزش در بسیاری سازمانها بر اساس اصولی است که درطی زمانهای گذشته توسعه یافته اند. بهره وری مورد نظر ،سازماندهی بر اساس تخصص کارکردی است.اما در عصر دیجیتال ،تنها مزیت رقابتی پایدار ،سرعتی است که توسط آن یک سازمان میتواند پاسخگوی نیازهای مشتریان با راهکارهای نو آورانه و جدید باشد.این راهکارها مستلزم همکاری بین  همه حوزه های کارکردی با وابستگی اصلی آنها،انتقالات،هدر رفتها وتا خیرات دارد.در عوض،نیاز اجایلیتی تجاری ،سازمانهایی هستند که بر اساس ارزش عرضه سازماندهی میشوند.وقتی بازار و مشتری تغییر میکنند،سازمان بایدسریع و یکپارچه جریان ارزش آفرینی جدید را تشخیص دهد.