اولين گام بهبود در OPM3 ، مرحله استاندارد سازي ناميده مي شود. استاندارد يك سنجه توانمند براي مقايسه كيفي و كمي ارزش است. قبل از آنكه يك فرآيند بتواند به درستي براي يك سازمان مفيد باشد. مي بايست استاندارد شود. اين مي بايست معيار تصديق شده سنجه براي سازمان باشد و مي بايست به عنوان زير فرآيند براي تحقق فعاليت ها مورد استفاده قرار گيرد.استاندارد شده به اين معناست كه افراد در سازمانها بطور متداول فرآيند را استفاده مي كنند و هيچ جايگزين ديگري براي آن نيست.

 

سازمان هاي نابالغ: درباره فرآيندها اينگونه صحبت مي كنند:"چرا ما نياز داريم تمام اين فرآيندها را انجام دهيم" "چرا فقط از اصول مديريت پروژه پيروي نكنيم؟". در پاسخ به اين سوالات بايد گفت: نتيجه فقدان فرآيندهاي استاندارد شده، در واقع عدم پيگيري، ارزيابي و نگهداري مي باشد. در واقع راهي براي تحت كنترل گرفتن آنها و بهبود مستمر آنها وجود نخواهد داشت. براي نمونه، اگر فرآيند شناسايي ريسك در سازمان وجود داشته باشد اما فقط افراد و يا گروه خاصي از آن استفاده نمايند، صحت سنجه براي ريسك هاي سازماني بر اساس هر پروژه غير ممكن است.

تمام متدولوژي هاي بهبود وابسته به استاندارد سازي براي سنجش و ارزيابي صحت ظرفيتهاي سازماني دارند. (براي مثالLearn TQM ,Six sigma,) سنجش، در بخش بعدي مورد بحث قرار خواهد گرفت و در اينجا بطور اجمالي آن را نشان مي دهيم. سنجش به سازمان ها اجازه مي دهد تا عملكرد آينده خود را بر اساس عملكرد گذشته نشان دهند.

يك مثال درباره فرآيند استاندارد سازي: يك كلاس 20 نفر دانش آموز دارد كه هر كدام يك آزمون 10 ساله را جواب مي دهد. آنها ممكن است توانايي پاسخ به تمام سوالات و يا زمان كامل براي پاسخ به آن سوالات را نداشته باشند. اما فرآيند استاندارد شده است. هر نفر داراي يك ليست سوال است كه بطور يكسان با سايرين مي بايست پاسخ دهد. در ابتدا كه فرآيندها به تازگي استاندارد مي شود، افتخار مي رود كه نتايج انحراف زيادي داشته باشند. به محضي كه آزمون تكميل شد. نتايج مي تواند آناليز شود در جهت اينكه چرا بعضي از دانش آموزان نتايج ضعيف و بعضي نتايج خوبي گرفته اند.